کیم کی دوک؛ ساحره ای که با دوربین جادو می کرد
به گزارش وبلاگ تاوافی، خبرنگاران: کیم کی دوک فیلمساز مطرح کره جنوبی بر اثر عوارض ناشی از ابتلا به ویروس کرونا درگذشت. کیم کی-دوک پیش از مرگش قصد داشته پروژه تازهی را در استونی جلوی دوربین ببرد؛ مدیرعامل انستیتو فیلم استونی در تبادل نظر با خبرگزاری ورایتی نام این فیلم تازه را باران، برف، ابر و مه اسم نموده است.
کیم کی دوک از اولین کارگردان های موج نوی سینمای کره بود که معروفیت دنیای پیدا کرد؛ او تنها کارگردان کره جنوبی است که در هر سه جشنوارۀ مهم اروپا؛ کن، وهم و برلین برندۀ جوایز مختلف شده بود.
کیم کی دوک سال 1960 در روستایی کوهستانی و دورافتاده در کره جنوبی به دنیا آمد؛ خود را به اسم یک فیلم ساز برجسته آثار هنری و جنجال برانگیز که در رویداد های سینمایی موج های شاخصی به پا می کرد به اهالی سینما شناسانده بود.
یاسمن اسمعیل زادگان در روزنامه اعتماد نوشت: برجسته ترین و مهم ترین ویژگی آثار کیم کی دوک تصاویر بکر و نقاشی مانند و دیالوگ های کم و قصه گویی کمرنگ است. بی شک یکی از دلایل خلق تصاویر خوش رنگ و لعاب و بسان تابلوی نقاشی در فیلم هایش این بود که این کارگردان خوش ذوق پیش از ورود به عرصه فیلمسازی، عاشق نقاشی بود و برای دوره آموزش نقاشی به مدرسه هنر های زیبا در پاریس می رود و درست پس از بازگشتش از پاریس است که نگرش و جهت هنری اش دگرگون می گردد و نگاه ویژه او و احساساتش به نقاشی در قالبی دیگر نمود پیدا می نماید؛ در قالب سینما.
پس از بازگشت به وطن، علاقه اش به سینما باعث می گردد فیلمنامه نویسی را آغاز کند. اولین فیلمنامه او به نام یک نقاش و یک جانی محکوم به مرگ مورد توجه بسیاری نهاده شد و جایزه انجمن فیلمنامه نویسان را برایش به ارمغان آورد و پس از این کار، جهت حرفه ای را آغاز کرد و به مدت 3 سال متوالی جایزه فیلمنامه نویسی را دریافت کرد و بعد از اولین جایزه فیلمنامه نویسی اش که در سال 1993 دریافت کرد،
اولین فیلم سینمایی او تمساح یک فیلم کم بودجه بود که در کره با استقبال قابل قبول روبه رو شد و در جشنواره های اروپایی هم نمایش داده شد.
فیلم جزیره اثر درخشان دیگر کیم کی دوک است که تصاویر شاعرانه و تابلو گونه ای را خلق می نماید که نشان از رویکرد و نگاه او دارد. این فیلم بابت خشونت زیاد از جمله صحنه هایی از رفتار بیرحمانه با حیوانات که کارگردان ادعا کرد واقعی بوده اند و محتوای تیره و تارش سر و صدا به پا کرد.
فیلم جزیره کیم کی دوک تبدیل به یک ویژگی روایی و ساختاری تثبیت شده سینمای این فیلمساز می گردد و در فیلم بهار، تابستان، پاییز، زمستان… و بهار، عملاً به اوج خود می رسد؛ به نحوی که روایت تصویر، تا جایی که ممکن است با حذف گفتار صورت می گیرد.
مشهورترین فیلم این هنرمند کره ای بهار، تابستان، پاییز، زمستان… و بهار بود که بر رابطه میان یک راهب بودایی و مرشدش متمرکز است. فیلمی که ثابت می نماید که گاهی محلی ترین داستان، می تواند دنیای ترین داستان گردد و ساده ترین داستان، پیچیده ترین داستان!.
فیلم های کی دوک اغلب عاری از دیالوگ هستند؛ او استاد سکوت بود؛ این قابلیت حیرت انگیز را داشت که تنها با زبان تصویر داستان های جذابش را پیش ببرد. شخصیت های اصلی فیلم های او حرف نمی زنند و در قبال خشونت و بلاهت دنیا، سکوت اختیار نموده اند، از این رو همه چیز مهیا بود تا یکی از خلاق ترین سینماگران دنیا، با زبان سینمایی خالص، نگاهش را به دنیا تلخ اطرافش با ما قسمت کند.
دختر سامری فیلم دیگر او بود که در جشنواره بین المللی فیلم برلین نمایش داده شد و جایزه خرس نقره ای برای برترین کارگردانی را نصیب فیلم ساز کره ای کرد؛ این در حالی بود که فیلم دیگرش خانه خالی یا چوب گلف در همان سال به وهم رفت و یک شیر نقره ای هم از وهم نصیب کیم کی-دوک کرد.
بعضی از فیلم های او بسیار خشونت آمیزند؛ پیتا هجدهمین ساخته کیم کی دوک داستان مردی را بازمی گوید که وظیفه اش ستاندن قرض هایی است که کارگران فقیر باید با بهره فراوان پس بدهند و زمانی که قادر به انجام این کار نیستند، این مرد آن ها را از لحاظ جسمی ناقص می نماید تا از حق بیمه بهره مند شوند و بدهی شان را بدهند. این میان یک زن خود را به اسم مادر او معرفی می نماید و سعی دارد اعتماد این مرد خشن را جلب کرد و احساسات او را بارور کند ..
مستند آریرانگ کیم کی دوک، پس از یک دوره طولانی درمان در بالای کوه برای پس دادن تاوانی که او گمان می کرد به هنگام فیلمبرداری رویا ها بر اثر اشتباهش می توانست موجب مرگ بازیگرش گردد، مستند ساخته شد و جایزه نوعی نگاه جشنواره بین المللی فیلم کن در سال 2011 به او تعلق گرفت.
کی دوک سینماگری بود که نشان مان می داد استاد سخن گفتن به وسیلۀ تصاویر است. دنیای که او خلق می کرد، به شدت درگیرکننده، زیبا و سحرانگیز بود و در عین بازتاباندن دنیا بینی شرقی و نوعی نگاه شخصی فیلمساز را هم با خود به همراه داشت.
کاظم کلانتری در روزنامه شهرآرا نوشت: قرارگرفتن ایدئولوژی و نگاه اسطوره ای در کنار تخیل کنترل شده در فیلم های کیم کی دوک، حتی ابژه ها را به سوژه هایی جان دار تبدیل می کرد. او شخصیت های انسانی را در کنار اشیا و مکان ها معنا می داد. این اهمیت دادن به اشیا و مکان ها از اعتقاد به حلول و تناسخ در آیین بودایی و پرستش ارواح در سنت شین تو می آمد.
بر همین اساس مثلا دریاچه، قایق و کلبه در فیلم بهار، تابستان، پاییز، زمستان… و بهار، به مقامی مقدس برکشیده می شوند، و ابژه هایی مثل چوب گلف و ترازو در فیلم خانه خالی به سوژه هایی مؤثر. درواقع اشیاء در این فیلم ها به حدی از تشخص و جاندارانگاری برکشیده می شوند که بدون آن ها فیلم معنای خود را از دست می دهد. او برای پیداکردن مکان فیلم جدیدش به لیتوانی سفر نموده بود و همان جا آرام مثل فیلم هایش درگذشت.
کیم کی دوک سینما را وسیله کشف و شهود در ناشناخته ها می کرد. خودش گفته بود وقتی چیزی را درک نمی نماید فیلمی درباره اش می سازد. دلم می خواست ببینم نگاه او به دورانی که گرفتارش هستیم چگونه می بود؛ نگاهش به دوران شیوع ویروس کرونا؛ شاید مرگ او بر اثر کرونا، آخرین دیدگاه و نمایش او از این دنیا و دوران سخت و تاریکش باشد. چگونه می توانیم این واقعیت را نادیده بگیریم که همه چیز به مرگ ختم می گردد؟
آخرین اثر فیلم ساز شهیر کره ای دیزالو نام داشت که در سال 2019 اکران شد. از فیلم های شاخص دیگر کیم کی دوک موبیوس، نفس و زمان را می توان نام برد.
منبع: برترین ها